این پژوهش علمی بهطور گسترده و مشخص به بررسی ریشه ترانه نمایشها در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران میپردازد که بستر اصلی آن دوران بین سالهای 1320 تا 1332 را شامل میشود.
تحولات اجتماعی مورد تحقیق در این پژوهش عمدتاً به دوران پس از مشروطه اشاره دارد. تحولات اجتماعی که پس از شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران پدید آمد، بهطور اجتنابناپذیری بر عرصههای فرهنگی و هنری نیز تأثیر گذاشت.
تغییر نقش اجتماعی شاعران و نویسندگان و رویکرد مطبوعات به عرصه آزادیخواهی، تحولی تازه و متفاوت در شکل و محتوای آثار هنری و بهطور کلی نگرش مردم به سیاست و جامعه پدید آورد و هنر و مفهوم آن از جنبههای تفننی صرف خارج شد اما این تحولات بیصرف هزینه میسر نبود و وجدانهای بیدار را با تحمل شکنجهها، رنجها و مصائب بسیار به رویکردی نوین در مسیر توسعه همهجانبه سوق داد. بهتبع آن تئاتر، مطبوعات و موسیقی نیز مشحون از اندیشهها و اعتراضات سیاسی- اجتماعی شدند.
همپا با این تحولات، نوآوریهایی نیز مانند هنر تئاتر در ایران ظهور پیدا کرد که پیش از آن سابقه نداشته و تلاش میکرد تا با خلق نمایشنامه، شرایط اجتماعی روز را مورد نقد و مکاشفه قرار دهد. ترانه نمایشهای پیش پردهخوانی، محصول این شرایط و برآمده از این تفکر است که در عین ابتکار، اختراع و اکتشافی قدیم در فرهنگ موسیقایی و
نقد اجتماعی در قالبی نو و تازه بود.
این بدعت با تکیه بر نتها و اصالت حسب جریانات سیاسی و پویههای هنری و نوآوریهای حاصله در دوران مشروطه و پایان دوره پهلوی اول است که پس از اقتدار 20ساله رضاشاهی در شهریور 1320 بار دیگر همان خواستهها و اعتراضات قبلی در قالبی تند و بیپرده به صحنههای تئاتر ایران کشانده شد.
نمایشگران خلاق ایرانی و هنرمندان تئاتر در برههای ویژه از تاریخ کشورمان- یعنی بین سالهای 1320 تا 1332- گونهای ترکیبی از شو، موسیقی، آواز و حرکات نمایشی را با چاشنی طنز و کمدی در قالبهای اعتراضی و انتقادی به شکل زنده در پیش چشمان تماشاگر بر صحنههای تئاتر به نمایش گذاشتند تا هم پیشگام این اعتراضات باشند و هم به نوعی همزبانی و همدلی با مخاطبان خود را که عمدتاً از نسل تازهای هستند فراهم آورند.
ریشه و سابقه این هنجار نمایشی ترکیبی از ترانههای عامیانه، حرارهها و تصنیفهایی است که خصوصاً از دوران قاجار و در بحبوحه جریانات مشروطهخواهی و گسترش مطبوعات، منزلتی تازه یافته بود و به صراحت و آشکاری به جستوجوی سبک و سیاحتی تازه به زبان طنز و فکاهه بود تا رسالت و تعهد تاریخی خود را به انجام رساند.
ترانههای نمایشهای پیشپردهخوانی به مثابه آینهای در برابر اجتماع و تاریخ در دورهای خاص از حوادث اجتماعی- فرهنگی- سیاسی ما هستند که نهتنها بهعنوان رسانهای جمعی و متعهد و معترض بلکه به مثابه مقدمهای برای رشد و پیشبرد تئاتر و رواج جنبههای مردمی و مردمپسندی آن شکل گرفت که درک چنین ضرورتی خود نشان از هوشمندی و ذوق صریح سرایندگان و پدیدآورندگان در این برهه دارد و این ترانه نمایشها بهرغم کوچکی و سادگی ریشه در نیازهای اجتماعی مردم داشته و از ضرورتها و حوادث دوره خود سرچشمه گرفتهاند.
حضور فراگیر و همهجانبه این ترانهها و مقبولیت آنها حاکی از آن است که این پدیده بر اصالتها و ارزشهای دوره خود مبتنی بوده و در معرض حوادث و مسائل مبتلا به نقش و منزلتی ویژه را ایفا میکردهاند. همچنین برخورداری از زبان طنز و مطایبه و شوخی و نیز استفاده از تیپها و شخصیتها و مشاغل مردمی، زمینه این اقبال را افزایش داده و ماندگاری بخشیده است. در جوهره اصلی این ترانهها گذار از سنت به مدرنیته جامعه ایرانی به چشم میخورد و تعارضات و مناقشات سیاسی هم حاکی از آن است که دوران تازهای آغاز شده و دولتهای ناکارآمد جوابگوی نیازهای حقیقی و حقوقی مردم نیستند و درعوض هر روز بر فشار و سلطه خود بیشتر اصرار میورزند.
در یک تقسیمبندی کلی و براساس نمونهبرداری، این ترانهها به 4بخش اساسی تقسیم میشوند که در این میان زنان بیشترین سهم را به دلیل تحولات نوین و حضور تازهشان در عرصههای مختلف اجتماعی داشته و عدهای از آنها را به خود اختصاص دادهاند.
موضوعات سیاسی بهدلیل تغییرات عدیده دوره و بزنگاه تاریخی از اهمیت ویژهای برخوردار است و بخش دیگر این ترانه نمایشها به مسائل اقتصادی و مشاغل اجتماعی میپردازند. حجم گسترده این ترانه نمایشها که شمارشان به بیش از500 ترانه میرسد و حاکی از اهمیت و اقبال عمومی است، میتواند گویای گستردگی و همهگیر بودن آنها باشد.
بخش دیگر این ترانهها در سالهای نخستین رادیو به آن رسانه راه یافته و فکاهه نام گرفتهاند که تا مدتهای مدیدی همچنان مقبول طبع شنوندگان هم بودهاند. متأسفانه طی همین سالها نیز چند تن از آخرین بازماندگان این رشته از جمله «مجید محسنی» (1368- 1302)، «عطاءالله زاهد» (1380-1298) و «حمید قنبری» (1386-1303) وفات کردهاند که بخش عمدهای از خاطرات را در سینه همراه خود بردهاند و خیابان لالهزار تهران که محمل و مأوای تماشاخانههای زیادی بود، به بازار لوسترفروشی و وسایل برقی و الکتریکی تبدیل شده و حالوهوای سابق هنری در آن به چشم نمیخورد.
بخش عمده این ترانه نمایشها حاصل ذوق و ابتکار هنرمند خوشقریحه «پرویز خطیبی» است و مابقی آن به «ابوالقاسم حالت»، «محمدعلی سخی»، «جمشید شیبانی»، «مهدی سهیلی»، «اسماعیل نواب صفا»، «کریم فکور»، «اسماعیلخان مهرتاش»، «ح- ملهمی»، «شیرمحمدی»، «علی اسدی»، «جلالالدین اعتمادی»، «ع- فرامرزی» و «ع- کسائی» اختصاص دارد که از شمار سرایندگان معروف این رشته بهشمار میروند.
اجراکنندگان نیز از میان مشهورترین هنرپیشگان آن دوره انتخاب شدهاند که از همه مشهورتر باید به «مجید محسنی»، «حمید قنبری»، «عزتالله انتظامی»، «عطاءالله زاهد»، «اصغر تفکری»، «مرتضی احمدی»، «عباس حکمت شعار»، «عبدالعلی همایون»، «جعفر بزرگی»، «هوشنگ سارنگ»، «حسین سرشار»، «عیسی صفایی» و «اکبر گرجستانی» اشاره کرد.